
نگو که بر نمیگردی نگو بختِ من سیاهه
نگو جاد? رفاقت حالا تنها کوره راهه
یه ستاره مهربونی توُ چشای آسمونیت
نگو سهم من نمیشه از نگاه کهکشونیت
رفتی و دلنگرونه پیچکای زرد باغم
از بهونه وا نمیشه گلای فرش اطاقم
توُ کدوم فرق? عشقی که حساب کتاب نداره؟
توُ کدوم شهری که عاشق سؤالاش جواب نداره؟
حیفه چشمای قشنگت قاب عکس من نباشه
روز عاشقانه بی تو جشن عاشقی بپا شه
دوست دارم حرف و صداتو اما بی وفا و سردی
میشنوم غیر یه جمله که میگی بر نمیگردی
رخشانه اصغری-ماه من کامل شد...!
فقط غروب جمعه نیست که دلگیر است
کافی است دلت گیر باشد
1-گاها اتفاقاتی رخ میدهد که تا سالیان سال در ذهن آدم می ماند و بعضا هم غیر قابل تکرار به نظر میرسند و تبدیل میشوند به خاطره ای شیرین.بسته به نوع اتفاق میتوان گاهی خاطره بازی کرد...مثلا عکسی یا فیلمی یا صحبت با دوستی که او نیز در بطن یا در کنار آن اتفاق بوده ...
این موضوع در بیشتر عرصه ها و زمینه هامیتواند صادق باشد..مثلا در عرصه ورزش.بازی ایران و استرالیا تبدیل به یک خاطره شیرین شده است ..بعد از آن برد تیم ملی چندبار دیگر به جام جهانی رفت اما آن بازی چیز دیگری بود ..دیگر آن شور حال و احساس تکرار نشد...
در عرصه هنر نیز این اتفاق برای اهالی آن وجود دارد..مثلا برخی از نمایش ها تکرار نشدنی اند ..مثلا شکار روباه به کارگردانی دکتر رفیعی اثری بود که هرگز تکرار نشد یا سیامک صفری بازیگر آن کار هرگز شبیهش را هم نتوانست بیافریند..درست است یرما تئاتر خوبی بود یا سیامک صفری در رمولوس کبیر عالی بود اما شکار روباه و اغا محمد خان در اذهان باقی مانده اند ....
مسعود کیمیایی چندین و چند فیلم ساخته که به لحاظ هنری شاید بهتر از قیصر بوده اند اما قیصر جزیی از خاطره بینندگانش شده ...یا ابراهیم حاتمی کیا و آژانش شیشه ای اش...یا بهرام بیضایی و مسافران اش و داریوش مهرجویی و هامون اش.
2-شهریور ماه در اقدیسه تهران اتفاقی افتاد که قطعا برای کسانی که به تماشایش نشستند یکی از همین اتفاقات بود.
موسیقی-نمایش ترانه های قدیمی محمد رحمانیان دارای آنچنان گرما و انرژی ای بود که به طور یقین تا سالیان سال در ذهن مخاطبانش خواهد ماند
بک اجرای خوب و بی نقص از بازیگران مهم تءاتر ایران...یک نوشته عالی از یکی از بزرگترین نمایشنامه نویسان ایران..یک کارگردانی بسیار خوب از یکی از بزرگان نمایش در ایران...یک نوازنده چیره دست از بهترین پیانیست های کشورمان..یک کارگردانی عالی از ترانه های قدیمی و انتخاب آنها از یکی از بهترین آهنگسازهای ایران ...باعث شد تا مخاطب حاضر در سالن از روزمرگی کاملا دور شود با اثر همراه شود و در پایان شادی و اشک را در هم بیامیزد و بدون رودروایسی با عوامل اجرا یا خود یا بغل دستی اش تصنیفی قدیمی را با بازیگران زمزمه کند و آنچنان به ابراز احساسات بپردازد که نمونه اش را در سال های اخیر و شاید تمامی سالها کسی به خاطر نمی اورد
3. به لحاظ فنی منتقدان ایراد هایی را به تمامی آثار وارد میکنند...نه مهرجویی از دست دوستان در امان است نه مسعود کیمیایی و نه حتی بهرام بیضایی
مهم نیست وظیفه منتقد انتقاد است و وظیفه نمایشنامه نویس و کارگردان نمایشنامه نویسی و کارگردانیست
در این میان این مردم هستند که بی سر و صدا می بینند و به خاطر ه میسپرند آن چه را که میپسندند
ترانه های قدیمی سالیان سال در اذهان باقی خواهد ماند ......
4- ممنونیم از شما جناب آقای محمد رحمانیان...
ادرس:شمال میدان فردوسی خ رامسر ک نیک پ 34
مورخه:21/7/92
به ادامه مطلب مراجعه شود
شما دخترایی که خودتونو در حد زغال برنزه میکنین
تو رو خدا ساپورت قرمز نپوشین.
شبیه انبر دست میشین...:))):)))
لیست کل یادداشت های این وبلاگ