پنج شنبه 92 مهر 18 , ساعت 5:42 عصر
یکی از اولین حیرت‌های فلسفیم وقتی بود که
فهمیدم علت این که میگن “بادمجون بم آفت نداره” 
اینه که بم اصن بادمجون نداره
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]
پنج شنبه 92 مهر 18 , ساعت 5:14 عصر
آهایی اونی که با اعصاب خورد کردن خیالت راحت نمیشه بدون از ظهر تا حالا معده درد اشکمو دراورده
نمیرم دکتر چون رفتم ده تا دکتر رفتم صدتا آزمایشو تست انجام دادم اخرشم جواب همه یچیز بود هرکسی موقع اعصاب خوردی به یه جایی از بدنش فشار میاد منه بدبختم میزنه به معدم الانم خیالت راحت اگه تو اصلا تو باغ من نیستی من بدجور دارم عذاب میکشم شما هم لذتشو ببر
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]
پنج شنبه 92 مهر 18 , ساعت 4:46 عصر
به سلامتی خودمون
که یه "مخاطب" داریم!
یه مخاطب"خــــــــــآص"
خیلی خاص!!!
که اسمش...
"خــــــــــــــــــــــــــدآ"ست . . .
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]
پنج شنبه 92 مهر 18 , ساعت 4:17 عصر
خوبیییییید دوستان
مدرسه ها باز شده
بدبختیا شروع شده
اگه میخواین منو که
توی کلاس هستم و
دارم درس میخونم رو
ببینید برید ادامه
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]
پنج شنبه 92 مهر 18 , ساعت 3:48 عصر
به همین سادگی رفتی
بی خداحافظ عزیزم
سهم تو شد روز تازه
،سهم من اشک که بریزم
به همین سادگی کم شد
عمر گل بوته تو دستم
گله از تو نیست میدوم
خودم اینو از تو خواستم
به جون ستاره هامون
تو عزیزتر از چشامی
هر جا هستی خوبو خوش باش
تا ابد بغض صدامی
تورو محض لحظه هامون،
نشه باورت یه وقتی
که دوستت ندارم
اینو به خدا گفتم به سختی
من اگه دوستت نداشتم
پای غمهات نمیموندم
واست اینهمه ترانه از ته دل نمیخوندم
اگه گفتم برو خوبم
واسه این بود که میدیدم
داری آب میشی،میمیری
اینو از همه شنیدم
دارم از دوریت میمیرم
تا کنار من نسوزی
از دلم نمیری عمرم
نفسهامی که هنوزی
تورو محض خیره هامون
که نفس نفس خدا شد
از همون لحظه که رفتی
روحم از تنم جدا شد
توکه تنها نمیمونی
من تنها رو دعا کن
خاطراتمو نگه دار
اما دستامو رها کن
دست تو اول عشق
بسپارش به آخرین مرد
زنی که پشت یه دیوار
واسه چشمات گریه میکرد
گریه میکرد،گریه میکرد،گریه میکرد…
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
