هرکه عیب های نهانی را بکاود، خداوند از دوستی دل ها محرومش کند . [امام علی علیه السلام]
 

سه شنبه 92 مهر 16 , ساعت 12:2 عصر


 

دیدم که در عرش شور و شوق برپاست

بر پاگر این بزم شرف ذات خداست

گفتم به خرد چه اتفاق افتاده

گفتا که عروسی علی و زهراست



سه شنبه 92 مهر 16 , ساعت 11:31 صبح



    همیشه سخت ترین نمایش به بهترین
بازیگر
تعلق دارد

   شاکی سختی های دنیا باش


    ........شاید........

   تو بهترین بازیگر خدایی





سه شنبه 92 مهر 16 , ساعت 11:0 صبح

 

تغییر نگرش
 

میگویند در کشور ژاپن مرد میلیونری زندگی میکرد که از درد چشم خواب بچشم نداشت و برای مداوای چشم

دردش انواع قرصها و آمپولها را بخود تزریق کرده بود اما نتیجه چندانی نگرفته بود. وی پس از مشاوره فراوان

 با پزشکان و متخصصان زیاد درمان درد خود را مراجعه به یک راهب مقدس و شناخته شده میبیند.

وی به راهب مراجعه میکند و راهب نیز پس از معاینه وی به او پیشنهاد کرد که مدتی به هیچ رنگی بجز رنگ

سبز نگاه نکند.وی پس از بازگشت از نزد راهب به تمام مستخدمین خود دستور میدهد با خرید بشکه های رنگ

سبز تمام  خانه را با سبز رنگ آمیزی کند . همینطور تمام اسباب و اثاثیه خانه را با همین رنگ عوض میکند.

پس از مدتی رنگ ماشین ، ست لباس اعضای خانواده و مستخدمین و هر آنچه به چشم می آید را به رنگ سبز و

 ترکیبات آن تغییر میدهد و البته چشم دردش هم تسکین می یابد.

بعد از مدتی مرد میلیونر برای تشکر از راهب وی را به منزلش دعوت می نماید. راهب نیز که با لباس نارنجی

رنگ به منزل او وارد میشود متوجه میشود که باید لباسش را عوض کرده و خرقه ای به رنگ سبز به تن کند. او

 نیز چنین کرده و وقتی به محضر بیمارش میرسد از او می پرسد آیا چشم دردش تسکین یافته ؟ مرد ثروتمند نیز

تشکر کرده و میگوید :" بله . اما این گرانترین مداوایی بود که تاکنون داشته."

مرد راهب با تعجب به بیمارش میگوید بالعکس این ارزانترین نسخه ای بوده که تاکنون تجویز کرده ام. برای

مداوای چشم دردتان،  تنها کافی بود عینکی با شیشه سبز خریداری کنید و هیچ نیازی به این همه مخارج

نبود.برای این کار نمیتوانی تمام دنیا را تغییر دهی، بلکه با تغییر چشم اندازت(نگرش) میتوانی دنیا را به کام خود

 درآوری. تغییر دنیا کار احمقانه ای است اما تغییر چشم اندازمان(نگرش) ارزانترین و موثرترین روش میباشد.

 



سه شنبه 92 مهر 16 , ساعت 10:30 صبح

نمی‌دانم چی شد دختر چکمه‌پوش مدافع حقوق زنان در دهه هشتاد در اوج فالاچی بازی‌هایش که موهایش را کوتاه می‌زد؛ آرایش نمی‌کرد؛ خودش زشت می‌کرد؛ حتا با پسرها دوست نمی‌شد؛ همیشه با پسرها اخمو بود؛ پا نمی‌داد؛ سنگین بود؛ تو مطبوعه نسوان پاتخت قعال بود؛ فعال اجتماعی بود؛ همیشه تو وبلاگش از برابری حقوق زنان و مردان می‌گفت ولی حتا یک بار هم از مریضی‌های مردان هیچی نگفت همیشه از امراض زنانه می‌نوشت؛ نمی‌دانم چی شد توی دهه نود همین نود و دو خودمان موهایش را بلند کرد؛ آرایش کرد؛ لنز هشتاد و هشتی گذاشت؛ یهو خوشگل شد؛ دوست پسر با بازوهای عظلانی گرفت؛ ببینیدش نمی‌شناسیدش؛ چی جوری می‌شود یکی و دید و نشناخت؟




...

سه شنبه 92 مهر 16 , ساعت 10:5 صبح

من این عکس رو خیلی دوست دارم . نمیدونم چرا ، اما من رو خیلی احساسی میکنه .

مستانه



<   <<   36   37   38   39   40   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ