به جرئت میتونم بگم یکی از بهترین کسانی که تا امروز با مقالاتش و صد
البته با مستند به یاد ماندیش(روایت فتح) چیزای زیادی رو یاد گرفتم؛ این شهید
بزرگواره. امروز در حال مطالعه اخبار روز بودم که به یک مطلبی از شهید آوینی عزیز
برخوردم که تا الان مطالعش نکرده بودم حقیقتا با خوندن این مطلب، با همه وجودم حرفاش
رو حس میکردم. گفتم اینجا بزارمش دوستان عزیزم هم ازش استفاده کنن:
"رو دربایستی را کنار گذاشتهام؛ زدن این حرفها شجاعتی میخواهد که با
عقل و عقل اندیشی و حتی ژورنالیزم جور در نمیآید چرا که حزبالله
حتی در میان دوستان خویش غریبند چه برسد به دشمنان. اگرچه در عین گمنامی و
مظلومیت، باز هم من به یقین رسیدهام که خداوند لوح و قلم تاریخ را بدینان سپرده
است.
از همان آغاز آفرینش انسان، آب عشق و عقل با هم در یک جوی نمیرفته
است. عقل میخواسته که خانه دنیای
مردمان را آباد کند و عشق میخواسته که خانه آخرت را. و ظاهر همواره در کف عقل
روزمره بوده است، جز برهاتی که عاشقی بر مسند حکومت مینشسته و چند صباحی حکم میرانده.
اما فقط چند صباحی. و عاقبت، باز هم همچون مولای عاشقان، گرفتار دشمنان عقل اندیش
ظاهربین میگشته است و کارش بدانجا میکشیده که حتی شبانگاه را نیز با لباس رزم
بگذراند و بعد هم میدانی: محراب و شمشیر و خضاب خون و باز هم روز از نو، روزی از
نو…
عقل دنیادار عاقبت اندیش ریاکار منفعت پرست مصلحتاندیش، بر اریکهای
که حق عشاق است تکیه میزند و با زکات مسلمین کاخ خضرا میسازد و با شمشیر منتسب
به اسلام، گردن عشاق میزند. حالا بعد از این هزارها سال که از عمر انسان میرود،
یک بار عاشقی فرصت یافته است تا بساط حاکمیت عشق را برپا دارد، اما در جهانی که
عقل یکسره طعمه شیطان گشته است و عشق را جز در کشاله رفتن بدنهای کرخت نمیجویند،
از هر طریق که راه بسپاری، کار را به قطعنامه 598
می کشانند و قوانین خود
بنیادانه اومانیستی عقل اندیشانه شرکآمیز را در برابر قانون عشق میگذارند…
و چه باید کرد؟ نگاهی به شهر
بیندازید! عقل غربی سیطره یافته و وجود بشر را در دائرةالمعارف خویش معنا کرده
است. بیدردی و لذتپرستی توجیهی عقلایی یافته است و از میدانهای ورزش تا کلاسهای دانشگاه، «ربالنوع
تمتع» است که پرستیده میشود و باز در این میان، بسیجی حزبالله، تنها و غریب است
و با آن چوب زیربغل و پای مصنوعی و دست فلج و چشم پلاستیکی و موی کوتاه و محاسن و
لباس ساده و فقیرانه و لبخند معصومانه، مظهری است از یک دوران سپری شده که با
«خونین شهر» آغاز شد و در «والفجر 10» به
پایان رسید و بعد از «مرصاد» از ظاهر اجتماع به باطن
آن هجرت کرد و بیماردلان را در این غلط انداخت که «دیگر تمام شد»! نه، نه فقط هیچ
چیز تمام نشده است، که تاریخ فردا نیز از آن ماست. اما اینجا عالم ظاهر است و
بسیجی عاشق، اهل باطن. و وقتی در میان مسجدیها نیز عمومیت با ظاهرگرایان باشد،
وای بر احوال دیگران! چه میگویم؟ گاهی هست که آدم دلش میخواهد فارغ از همه اعتباراتی که مصلحت اندیشیهای
عقلایی را ایجاب میکند، فقط حرف دلش را بزند و «حرف دل» یعنی آن حرفی
که بیشتر از همه مستحق است تا آن را به حساب خود آدم بگذارند چرا که وجه حقیقتی هر
کس دل اوست. تو میتوانی مانع شوی از آنکه انعکاس احساست در چهرهات ظاهر شود، اما
در قلب، ممکن نیست. میگویند که خیال رام ناشدنی است، اما میشود.
آنگاه که طبل جنگ با دشمنان خدا نواخته میگردد و «اهل
بلا» در مییابند که نوبت آنان در رسیده است، «اهل دنیا» چون مارمولکهای بیابانی
که از رعد و برق میترسند، نالهکشان به هر سوراخی پناهنده میشوند.
وقتی طبل جنگ برای خدا نواخته میشود، عشاق میدانند که نوبت آنان رسیده است که
قلیل من عبادی الشکور. وقتی طبل جنگ برای خدا نواخته
میشود، در نزد اینان، عقل و عشق دست از تقابل میکشند و عقل، عاشق میشود و عشق،
عاقل؛ آن همه عاقل که صاحب خویش را به سربازی و جانبازی میکشاند. اما در نزد
دیگران، ترس جان و سر، عقل را به جنونی مذموم میکشاند و لکه ننگی را میپذیرند تا
بتوانند این خون تمتع از حیات را بمکند، مثل کنهای که به شکمبه گوسفند چسبیده است.
وقتی کسی میانگارد هر چه را که نبینند و لمس نکنند، باور کردنی نیست
و از تو میپرسد: «دستاورد ما در جنگ چه بوده
است»؟ از کلمه «دستاورد» بدت نمیآید؟ من بدم میآید. اگرچه کلمه که گناهی نکرده است. اما مگر همه چیز را
باید به همین دستی بدهند که از این کتف گوشتی و استخوانی بیرون زده و به پنج انگشت
بند بند ختم گشته است؟ «دستاورد» کلمهای است که آدم را فریب میدهد. با کلمه
«دستاورد» که نمیتوان حقیقت را گفت. چه بگویی؟ بگویی: «بزرگترین
دستاورد ما انسانهایی بودهاند به نام بسیجی»؟"
Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
/* Style Definitions */
table.MsoNormalTable
{mso-style-name:"Table Normal";
mso-style-parent:"";
line-height:107%;
font-size:11.0pt;
font-family:"Calibri","sans-serif";}
هزینه های تعویض گواهینامه در حدود سی هزار تومن می شود که بر اساس آمارها سالانه یک و نیم میلیون گواهینامه جدید صادر می شود که اگر این عدد را در همان رقم سی هزار تومن ضرب کنیم به مبلغ چشم گیر چهل و پنج میلیارد تومن می رسیم .
تا پایان سال 91 همراه اول بیش از شانزده میلیون مشترک سیم کارت دائمی داشت اگر مبلغ آبونمان همراه اول یعنی ششصد و سی تومن را برای این تعداد مشترک محاسبه کنیم می شود بیش از ده میلیارد تومان یعنی همین واژه فرانسوی آبونمان که معلوم نیست از کجا آمده و به چه دلیل از ما گرفته می شود ؟
همه ما در زمان انجام کارهای روزمره خود در اداره و سازمان ها باید هزینه های مختلف به ظاهر کوچکی پرداخت کنیم که هیچ گاه از فلسفه وجودی آن ها سر در نمی آوریم . این ماجرا برای خدمات اجباری که ملزم به دریافت آن هستیم به اوج خود می رسید .
کسانی که تجربه طی کردن هفت خوان فارغ التحصیلی از دانشگاه آزاد را دارند دیدند مبلغی حدود بیست هزار تومن جدا از تسویه حساب شهریه ها باید به حساب دانشگاه پرداخت کنند دانشجویان دانشگاههای سراسری هم بعد از فارغ التحصیلی باید مبالغی را پرداخت کنند .
در کنار اینها فکر کنید به هزینه های نصب و راه اندازی adsl ، خرید و فروش خانه ، آبونمان قبض های مختلف ، کارت پایان خدمت و دفترچه سربازی ، کارت به کارت بانکی و هزار کوفت و زهر مار دیگر که حرام تر از ربای بانک ها و .....
لااله الاالله ... دهن آدمو باز می کنن .
نمازگزاری، نمایش تمام و کامل از ولایت مداری بشر است از همین جا ارتباط تنگاتنگ میان قرآن ناطق با قرآن صامت، ثقل اکبر با ثقل اصغر، عترت و اسلام، اهل بیت عصمت و طهارت (ع) با قرآن شناخته می شود، به گونه ای که هرگز از هم جدایی ندارند و مومن را تا رسیدن به مقصد درکنار حوض کوثر همراهی می کنند.

در ادامه بلاهای سبک شمردن نماز از زبان رسول خدا(ص) و حضرت امام جعفر صادق(ع) را باهم مرور می کنیم :
فاطمه زهرا(س) از پدر بزرگوارش پرسید: پدرجان! سزای مردان و زنانی که نماز خود را سبک شمارند چیست؟
رسول خدا(ص) فرمود: ای فاطمه! هر مرد و زنی که نماز خود را سبک شمارد خداوند او را به پانزده خصلت دچار می کند. شش خصلت از این گرفتاری ها دردنیا و سه مورد در هنگام مرگ، و سه مورد آنها در قبر و سه مورد در قیامت زمانی که از قبر خارج می شود.

اما آن شش خصلت و بلایی که در دنیا دامن گیرش می شود:
1) خداوند عمرش را بی برکت می کند
2) برکت از روزی اش برمی دارد
3) سیمای صالحین را از چهره اش محو می کند
4) دربرابر کارهایش پاداشی به او نمی دهد
5) دعایش به آسمان بالا نمی رود و اجابت نمی شود
...
مطلب خیلی مفیده ، از دست ندهید
لیست کل یادداشت های این وبلاگ