شنبه 92 مهر 13 , ساعت 6:10 عصر
ترنجم الان تو 1ماه و نیم داری.می خواستم هفته آخر قبل از به دنیا اومدنت برات نامه بنویسم اما عزیزم تو یکم عجله داشتی.یه خورده ورودت غیر منتظره بود.خدا رو شکر منو بابا آمادگی داشتیم.خاله رضوانتم که اینجا بود و منتظر ورود تو.همه چی خیلی سخت بود اما گذشت.لحظه اولی که تو رو دیدم خیلی حس غریبی داشتم.و فقط گریه می کردمدر هر صورت خوشحالم که هستی
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ