بنى امیه را مهلتى است که در آن مى‏تازند ، هر چند خود میان خود اختلاف اندازند . سپس کفتارها بر آنان دهن گشایند و مغلوبشان نمایند [ و مرود مفعل است از « ارواد » و آن مهلت و فرصت دادن است ، و این از فصیح‏ترین و غریبترین کلام است . گویى امام ( ع ) مهلتى را که آنان دارند به مسابقت جاى ، همانند فرموده است که براى رسیدن به پایان مى‏تازند و چون به نهایتش رسیدند رشته نظم آنان از هم مى‏گسلد . ] [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 92 مهر 16 , ساعت 1:0 عصر

سایه شدم‌، و صدا کردم‌:


کو مرز پریدن ها، دیدن ها؟ کو اوج «نه من» ، دره «او» ؟


و ندا آمد: لب بسته بپو. 


مرغی رفت‌، تنها بود، پر شد جام شگفت‌. 


و ندا آمد: بر تو گوارا باد، تنهایی تنها باد! 


دستم در کوه سحر «او»می چید، «او» می چید. 


و ندا آمد: و هجومی از خورشید. 


از صخره شدم بالا. در هر گام‌، دنیایی تنهاتر، زیباتر. 


و ندا آمد: بالاتر، بالاتر! 


آوازی از ره دور: جنگل ها می خوانند؟ 


و ندا آمد: خلوت ها می آیند. 


و شیاری ز هراس‌. 


و ندا آمد: یادی بود، پیدا شد، پهنه چه زیبا شد! 


« او» آمد، پرده ز هم وا باید، درها هم‌. 


و ندا آمد: پرها هم‌.





لیست کل یادداشت های این وبلاگ