شنبه 92 مهر 27 , ساعت 9:48 صبح
گر لیاقت باشد ای گل آشنایت میشوم.
با زبان بی زیانی هم زبانت میشوم
گر بباری اشک چون سیلاب ها
غرق در سیلاب اشکت میشوم
شاعری را من نمیدانم ولی
من برایت شعر باران میشوم
ای غریبه آشنای ما خداست
بت پرستی گر نباشد من خدایت میشوم
گر بگویی خاطراتت باخته رنگ
جان شیرین هفت رنگ خاطراتت میشوم
ور بیاید خنده ای بر غنچه ی لبهای تو
شادو خندان و غزل خوان میشوم
ساحل از شوق تمنای تو سوخت
گر دهی رخصت فدایت میشوم
(دل نوشته ساحل)
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ