چیزی نبود.فقط یک مکالمه تلفنی بود.تازه ما که
زنگ نزده بودیم.پرزیدنت خودش تماس گرفته بود.ما داشتیم برمیگشتیم.یکهو پرزیدنت
یادش افتاد که از ما معذرت نخواسته بابت ترافیک و شلوغی نیویورک.زشت بود جوابش را
ندهیم بالاخره کدخدایی گفتن نمی شود که دلار صد تومن گرانتر بماند به خاطر ما.
اصلا شما چرا کاسه داغتر از آش شده اید.مگر ندید
رهبری چه گفتند.گفتند نرمش قهرمانانه!من که نمی توانم روی حرف ایشان حرفی
بزنم.گیرم کنار نرمش قهرمانانه شرط و شروطی هم باشد.ولی ما رسم داریم که اصل حرف
را بگیریم.مثل اصل خط امام که فقط ما ادامه دهنده اش هستیم
خوب دیگر چیزی نمانده؟؟؟
نه دیگر چیزی نمانده.ما تسلیمیم.احمدی
نژادرادیکال افراطی بود.شما اما معتدلید.معتدل که چه عرض کنم ...اشکالی
ندارد.بالاخره این خط و مشی شماست.شما و دوستانتان.بار اولتان که نیست.قبلا هم
زیاد غش کرده بودید به آن سمت.به رویتان خندیده بودند وشما یادتان نبود امام
فرمودند رابطه ما و آمریکا رابطه گرگ و میش است.دندانهایشان را ندیدید!دستهای
آلوده به خون مردم عراق و افغانستان و سوریه را هم ندیدید؟
شاید یادتان نبود هواپیمای مسافربری مان را که
در خلیج فارس متلاشی شد!شاید یادتان رفته بود شهدای هسته ای را!برایم عجیب است
هنوز هفته دفاع مقدس تمام نشده بود!چطور یادتان رفت لاله های پرپر شده ای را که به
حمایت همین آمریکایی های کثیف پر کشیدند و پرستو شدند؟حال آرزو می کنی که روز خوبی
داشته باشند؟
باشد چیزی نیست.خیالت راحت.ما هم نشسته ایم.نگاه
می کنیم.کاری نداریم.انگار نه انگار.بالاخره بس است این همه افراط .یک جایی هم
باید کنار آمد با کدخدا.خیالت راحت.نه دیگر نشریه ای چاپ می کنیم.نه شورای تبیینی
داریم نه کسی بیانیه های ما را می خواند.ما نشسته ایم.خدا را چه دیدی شاید دفعه
بعد که با پرزیدنت دیداری هم کردی دست و سوتی هم به افتخارت زدیم.
ما
نشسته ایم.تو خوش باش.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ