و مردى از او خواست تا ایمان را به وى بشناساند ، فرمود : ] چون فردا شود نزد من بیا ، تا در جمع مردمان تو را پاسخ گویم ، تا اگر گفته مرا فراموش کردى دیگرى آن را به خاطر سپارد که گفتار چون شکار رمنده است یکى را به دست شود و یکى را از دست برود . [ و پاسخ امام را از این پیش آوردیم و آن سخن اوست که ایمان بر چهار شعبه است . ] [نهج البلاغه]
 
دوشنبه 92 مهر 8 , ساعت 9:23 صبح







مرا ببین ! در
دل یکی از بینهایت سوراخ های یکی از بینهایت سیاره کوچک یکی از بینهایت کهکشانی که
شاید درون یکی از هزاران جهان توست اسیرم !چقدر با شکوهی و چقدر حقیرم!! از خالقی
بدین عظمت نیاید که مخلوقی بدین حقارت بسوزد !







لیست کل یادداشت های این وبلاگ