برادری را نزد جفاکاران مجوی . آن را نزد پایبندان [آزرم] و وفاداران بجوی . [امام علی علیه السلام]
 

دوشنبه 92 مهر 8 , ساعت 11:53 صبح

مسلمان

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت :
بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکم فرما
شد ، بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت :آری من مسلمانم
جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا ، پیرمرد بدنبال جوان 
براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به 
گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و 
بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد ، پیرمرد و جوان مشغول
قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به
جوان گفت که به مسجد بازگرد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید :آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده 
نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند ، پیش نماز رو به جمعیت 
کرد و گفت :چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن 
کسی مسلمان نمیشود !!!
 






لیست کل یادداشت های این وبلاگ